غرور اسلیترینی (فصل ۲) P3

یک ساعت بعد
ادامه ی متیو ویو
الان یه ساعت گذشته بود کاترین داشت یه چیزی درست می کرد معلوم نبود چی از هر چیزی قاطیش کرد......
کاترین: بیایند غذا حاضر شد
ریگی: وای که از گشنگی مٌردم
مایک: همچنین
یهو دیدم کاترین یه چیز حالت پیتزا فقط حال بهم زن تَرِش رو آورده بود که مارکوس گفت
مارکوس: من از همین الان میگم....... مننن اینو نمی خورممم
کاترین: شماااا....... غلط می کنییییدد
ریگی از گشنگی دل به دریا زد و خورد
ریگی: اممممم بد نیست خوشمزه ست......
یهو دراکو و تئو و انزو ریختن سر غذاعه که گفتم
متیو: چرا مثل حیوون می خورید!
تام: چون حیوونن دیگه.....
کاترین: عزیزان بریزید سر غذا
خلاصه همه شروع کردن به خوردن منم خوردم بد نبود یه چیز خیلی تو هم تو هم بود ولی خوشمزه بعد غذا مارکوس گفت
مارکوس: کی میاد امشب اوگی موگی ببینیم(هاگی واگی) (بچه ها این یه شخصیت ترسناکه اسمش هست هاگی واگی یه عروسکه که آدم می خوره سرچ کنید براتون میاره)
کاترین: چی چی اوگی موگی؟ امشب بازیه بعدش برای این بچه ها این چیزا رو نزار تاثیرات بدی داره خودم 9 سالم بود می ریدم به خودم نکن.....
مایک: من میگم بیاین فِرِدی ببینیم(بچه ها اینم باز یه عروسک جن زده است یه خرس عروسک جن زده اینم باز سرچ کنید میاره)
کاترین: این دیگه بدتر
مارکوس: نه خیر اوگی موگی
مایک: فردی
مارکوس: اوگی موگی بهتره
مایک: نه خیر فردی بهتره
کاترین: بس کنید! امشب هیچ کدوم از این ها رو نمی بینیم امشب بازیه بعدش می خوایم برای فردا کپه ی مرگمون رو بزاریم!
دراکو با داد: چه بازی؟
کاترین: فوتبال!
دراکو: هان؟......
کاترین: یه بازی ماگلیه که یه توپ رو با پا باید داخل یه چهارچوب کرد فهمیدی؟
دراکو:.......
مایک: منم موافقم بازی رو می بینیم
لئو: (با خنده) کاترین یادته اون روز داشتیم بازی می کردیم توپ خورد تو سرت
کاترین: آره یادمه! مخم از همون روز تاب برداشت!
شب
همَمون جلوی تلویزیون بودیم این بازی ماگلی عجیبه ها تام که روی مبل لم داده بود(غشششش) گفت
تام: چه بازی عجیبی.......
بقیه هم تایید کردن
یه ساعت بعد
بلاخره بازیشون تموم شد آخر سر هم مساوی شدندکه مارکوس گفت
مارکوس: حالا قراره فیلم ترسناک ببینیم!
کاترین: مارکوس اون چرت و پرتا رو نزار آلیس تا حالا ندیده این کارل هم می ترسه ول کن
مارکوس: اصلا اوگی موگی و اینا نیست یه چیز دیگه ست
یه ربع بعد
فیلم شروع شد کاترین یکم نشست دید بعد رفت یه لیوان شکلات داغ برداشت و رفت توی اتاق.....
دراکو و انزو و ریگی جمع شده بودند انگار ترسیده باشند تام هم همینطوری که روی مبل لم داده بود خوابش برده بود و کتابش روی صورتش افتاده بود (آب قند) اون ور کارل و آلیس زیر پتو جیغ می کشیدند تئو و مارکوس هم انگار داشتند فیلم کمدی می دیدند عین خیالشون نبود لئو و مایک هم با علاقه نگاه می کردند منم نگاه کردم بد نبود اما نمی تونم بگم نترسیدم چند تا سکانسش بدجور ریدم به خودم.
دیدگاه ها (۲)

تکپارتی متیو

غرور اسلیترینی (فصل 2)P4

بچه ها عکس شخصیت های رمان فصل 2اسلاید دوم: لئو بلکاسلاید سوم...

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P2

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P5

You must love me...

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط